shaparak
تنهام گذاشت
خسته شدم از نبودنت
خسته شدم از قلمی
که فقط از تو
برای تو مینویسه
خسته شدم از قلبی
که
فقط برای تو
به عشق تو می تپه
خسته شدم از زندانی
که تمام دیوار های آن
از یاد تو پر شده
و فقط تو میدانی که
این دیوار ها هیچ وقت در نمیشوند
و یادت هیچ وقت
حتی به خاطره هم
تبدیل نمیشوند
خسته شدم...
چقدر دوری...
چقدر فاصله... چقدر انتظار
نظرات شما عزیزان: دو شنبه 18 / 3 / 1392برچسب:, :: 18:54 :: نويسنده : akram
آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|